رویارویی مرگبار شوهر سابق و همسر صیغهای
او فریاد زد و فحش ركیكی داد. سعید بیرون آمد و به او حمله كرد، من سعی كردم آنها را جدا كنم، اما مسعود دست من را گاز گرفت. بعد هم سعید او را خفه كرد. من گوشی مسعود را برداشتم تا به زنش خبر بدهم اما سعید گوشی را از من گرفت و قطع كرد.
شرق: جدال متهمان با نماینده دادستان تهران در مورد انگیزه یك مرد برای كشتن شوهر صیغهای همسر سابقش، جلسه دادگاه را تحتالشعاع قرار داد و در حالیكه متهمان مدعی بودند انگیزه قتل تعصب است، نماینده دادستان هدف جنایت را اخاذی عنوان كرد.
در ابتدای این جلسه محاكمه كه صبح دیروز برگزار شد، سیدرضایی، نماینده دادستان به قضات شعبه 113 دادگاه خانواده گفت: 26 اسفند سال 87 به ماموران پلیس خبر دادند مردی به نام مسعود به طرز عجیبی گم شده است. همه چیز حكایت از آن داشت كه مسعود درگیر سرنوشت تلخی شده است. تلفن همراهش خاموش بود و ماشینش هم گم شده بود.
ماموران برای پیدا كردن سرنخی از این مرد ثروتمند پرینت مكالمات تلفنی او را از مخابرات گرفتند و بعد از بررسی تلفنهای او متوجه شدند از شب 26 اسفند دیگر تماسی با تلفن مسعود گرفته نشده است. در این بین یك شماره تلفن توجه ماموران را جلب كرد. آنها بعد از بررسی شماره تلفن متوجه شدند این شماره متعلق به زنی به نام مریم است و مسعود بارها و بارها با او تماس داشته است.
خانواده مسعود این زن را نمیشناختند بنابراین ظن پلیس نسبت به یك رابطه پنهانی از سوی مقتول برانگیخته شد. مریم بعد از چندین جلسه بازجویی اعتراف كرد همسر صیغهای مسعود است و شب حادثه قرار بود مسعود به خانه او بیاید. این زن سپس اعتراف كرد با همدستی مردی به نام علی كه پیش از مسعود شوهر صیغهای او بود، مسعود را به قتل رسانده است.
نماینده دادستان ادامه داد: «مریم در جریان تحقیقات گفت: روز حادثه با مسعود قرار گذاشتم. او دیر آمد و من هم فكر كردم پشیمان شده است. آخرین ساعات شب بود كه مسعود رسید و بعد از چند دقیقه دوباره زنگ در خانه به صدا درآمد. در را كه بازكردم، دیدم سعید شوهر سابقم پشت در خانه است. وقتی این دو مرد با هم روبهرو شدند. همدیگر را زدند و سعید، مسعود را به قتل رساند.»
نماینده دادستان تهران گفت: مریم جایی دیگر ادعای خود را پس گرفته و واقعیت را گفته است. او در بازجوییها گفته است: میخواستیم از مسعود سفته بگیریم و آن را خرج كنیم. با سعید، شوهر سابقم قرار گذاشتم و او و مسعود هر دو به خانه من آمدند. من سفتهها را جلو مسعود گذاشتم و خواستم امضا كند، امتناع كرد و با هم درگیری لفظی پیدا كردیم. سعید دخالت كرد و بعد هم مسعود را به قتل رساند. سپس جسدش را از خانه خارج كردیم و آتش زدیم.
سیدرضایی در ادامه برای سعید به عنوان متهم ردیف اول به اتهام مباشرت در قتل مسعود، معاونت در به آتش كشیدن جسد مقتول و سرقت اموال داخل ماشین و برای مریم به اتهام معاونت در قتل و مباشرت در آتش زدن جسد مقتول و سرقت اموال داخل ماشین تقاضای مجازات كرد.
در ادامه اولیایدم مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست صدور حكم قصاص كردند.
سپس سعید متهم ردیف اول به دفاع از خودش پرداخت. او گفت: برخلاف كیفرخواست، نه سفتهای در كار بود و نه نقشهای از پیش طراحیشده بود. آن شب به خانه همسر سابقم رفتم تا در مورد دخترم با او صحبت كنم. مریم و دخترم با هم مشكلاتی داشتند و من میخواستم این مشكلات را حل و برای دخترم هم كمی خرید كنم. در خانه مریم بودم كه مسعود آمد. مریم گفت به این مرد بدهكار است و او برای گرفتن طلبش آمده، بعد از كمی صحبت متوجه شدم، همسترهای دخترم از قفس بیرون آمدهاند.
به اتاق رفتم كه آنها را به قفس بیندازم كه صدای فحاشی مسعود را شنیدم. او به همسر سابقم و دخترم فحشهای خیلی ركیك میداد كه من در عمرم نشنیده بودم. كنترل خودم را از دست دادم و به سمتش حمله كردم و با هم درگیر شدیم. دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم مریم سعی كرد ما را جدا كند، اما مسعود دست او را گاز گرفت و مریم مجبور شد، دور شود. وقتی مریم به من گفت او را نكشم، بیشتر عصبانی شدم و گلویش را بیشتر فشار دادم. شالی روی صندلی بود، آن را برداشتم و دور گردنش پیچیدم و خفهاش كردم.
متهم ادامه داد: بعد از قتل از مریم چسب گرفتم و دست و پای مقتول را بستم و مریم را وادار كردم جسد را لای ملحفه بپیچد. بعد با هم جسد را در صندوق عقب ماشین مسعود گذاشتیم و به شهرك ناز فردیس كرج بردیم. من در راه چهار لیتر بنزین خریدم و وقتی به جایی خلوت رسیدیم، بنزین را روی جسد ریختم و بعد از محل دور شدیم.
در این هنگام، نماینده دادستان تهران گفت: ادعاهای متهم درست نیست، چون مریم روز حادثه دخترش را به بهانهای از خانه خارج كرده بود، بنابراین آنها برای قتل نقشه داشتند، ضمن اینكه مریم ابتدا شخص دیگری را به عنوان قاتل معرفی كرده بود و سعی داشت واقعیت را پنهان كند.
متهم این گفتهها را رد كرد و گفت: در سرنوشت من تغییری ایجاد نمیشود و من در هر صورت حكم قصاص میگیرم، چون باعث مرگ مسعود شدهام. من فقط واقعیت را گفتم. من و مریم هر دو در اداره آگاهی تحت فشار بودیم و من این حرفها را قبول ندارم.
سپس مریم در جایگاه حاضر شد. این زن ادعا كرد هر چه در اداره آگاهی گفته، دروغ است. او گفت: من و مسعود سالها قبل با هم آشنا شده بودیم. در آن زمان من از شوهرم جدا شده بودم و او را در خانه دوستم دیدم. دوستم به مسعود گفت من جدا شدهام و با دخترم تنها هستم.
مسعود به من پیشنهاد كرد به صورت صیغهای به عقد او درآیم، قبول نكردم و گفتم فعلا میخواهم تنها باشم. شماره من را گرفت و شماره خودش را هم به من داد. او به من پیشنهاد داد صیغهاش شوم تا ماهی 500هزارتومان به من بدهد. او اجازه داد شغلم را هم داشته باشم، اما من باز هم قبول نكردم. مدتی بعد به عقد مردی بهنام علی درآمدم و هر وقت مدت صیغه تمام میشد، دوباره تمدید میكردیم. تا اینكه سال 87، با علی به مشكل برخوردم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم، ضمن اینكه دخترم بزرگ شده بود و به دانشگاه میرفت و درست نبود آن مرد به خانه من بیاید.
آبانماه بود كه از علی جدا شدم و دیماه هم به صورت صیغهای به عقد مسعود درآمدم. البته در تمام این سالها مسعود به من زنگ میزد و ماهی یكبار تلفنی با هم صحبت میكردیم. هرچند وقت یكبار هم از من میپرسید هنوز شوهر داری یا نه. وقتی آبانماه به او گفتم شوهر ندارم و جدا شدهام به تهران آمد تا من را به عقد خودش درآورد. او مرد فهمیدهای بود و سعی میكرد با دخترم روبهرو نشود.
متهم ادامه داد: روز حادثه مسعود با من تماس گرفت و گفت از اراك به تهران میآید و میخواهد من را ببیند. قبول كردم. قرار بود ساعت شش بیاید اما نیامد و من هم تلفنم را خاموش كردم و فكر كردم پشیمان شده است. من وسایل پذیرایی هم آماده كرده بودم،
ساعت 10 شب بود كه زنگ زدند. سعید، شوهر عقدی سابقم بود، چون مسعود نیامد من در را باز كردم تا سعید وارد شود. او فهمید میهمان دارم و منتظر كسی هستم اما توضیح ندادم. یك ساعت بعد دوباره زنگ زدند و دیدم مسعود آمده است.
كاش در را باز نمیكردم، نمیدانم چرا این كار را كردم، وارد خانه شد و من سعید را به عنوان شوهر دوستم معرفی كردم و به سعید هم گفتم، مسعود از من طلب دارد و به همین دلیل آمده است. آنها با هم صحبت كردند، بعد سعید به اتاق دخترم رفت تا همسترهای فراری را بگیرد كه من به مسعود گفتم این مرد، پدر دخترم است.
او فریاد زد و فحش ركیكی داد. سعید بیرون آمد و به او حمله كرد، من سعی كردم آنها را جدا كنم، اما مسعود دست من را گاز گرفت. بعد هم سعید او را خفه كرد. من گوشی مسعود را برداشتم تا به زنش خبر بدهم اما سعید گوشی را از من گرفت و قطع كرد.
در این هنگام نماینده دادستان باز هم اعتراض كرد و حرفهای مریم را درست ندانست، اما مریم گفت آنچه قبلا گفته، دروغ است و سفتهای در كار نبوده و دخترش را مخصوصا از خانه بیرون نكرده است. مریم در ادامه گفت: آن شب دخترم با من قهر كرده و به خانه پدرم رفته بود. اگر او در خانه بود، شاید این اتفاق نمیافتاد.
او ادامه داد: وقتی سعید گوشی را از من گرفت، چند بار همسر مسعود زنگ زد به همین دلیل هم سعید گوشی را شكست و سیمكارت را درآورد. بعدها زن مقتول به من گفت حتی در آن زمان كه من تماس گرفتم، صدای من را شنیده بود.
متهم گفت: در تمام طول مسیر خانه تا محل آتش زدن جسد به این فكر میكردم كه از این به بعد خانواده مسعود بدبخت میشوند. چون من خودم یك دختر بیپدر بزرگ كرده بودم. مسعود مرد خوبی بود و من راضی به مرگش نبودم. اگر سعید آنطور غیرتی نمیشد و فحشهای مسعود او را تحریك نمیكرد، این اتفاق نمیافتاد.
بنا بر این گزارش، بعد از پایان دفاعیات متهمان و وكلای آنها هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.